سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلق را با قدرت خود، بی هیچ سابقه ای بیافرید و آنان را مطابق خواست خود ایجاد نمود . سپس آنان را در راه اراده اش پیشبرد و در راه دوستی اش برانگیخت . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش در ستایش خداوند، عزّوجلّ ـ]
زوزن
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قدیمترین آثار در زبان دری

 
نخست دربخش نثر:

 برای آغاز نثر در زبان دری، تاریخ صریح و روشنی دردست نیست، تا به گواهی آن زمان پیدایش نثر را تعیین نماییم؛ مگر از شواهد امرچنین برمیاید، که درهمان هنگام که دین مقدس اسلام، چه درایران زمین و چه در سرزمین پهناور خراسان راه گشود و زبان عربی من حیث زبان علمی، دینی و سیاسی، وسیله یی جهت پخش و نشر افکار وعقاید اسلامی قرارگرفت، مردمان این دیار استفاده از زبان و رسم الخط پهلوی را – که زبان زردشتیان این خطه بود – مکروه پنداشته و دچارتردید گردیدند. درهمان حال به اندیشهء زبان دری و رسم الخط عربی افتادند. و باید نگارش هم در رسم الخط عربی ازهمان زمان آغاز یافته باشد، که تاریخ این عهد را میتوان درحدود قرن دوم هجری تخمین زد؛ مگر باکمال تأسف درین مورد آثارمکتوبی دردست نداریم، که این حدس را به واقعیت قرین سازد. صرف درین باره میتوان به اشارات برخی از مؤلفین عصور پیشین – که اکنون دردست است – اکتفا نمود.
 یکی ازجملهء این اشارات، سخن ابوریحان البیرونی دربارهء بهافرید فرزند ماه فروذین است، که قدامت نثردری را تانیمهء اول قرن دوم هجری میرساند.
 بهافرید، که از اهل زوزن خراسان بود، زردشت را تصدیق میکرد؛ مگر در بسیاری از احکام، باکیش زردشت موافق نبود. وی کتابی داشت به زبان فارسی، که مبین افکار و عقاید مذهب خود او بود. به همین سبب هنگامی که ابومسلم به نیشابور رسید (حدود 132 هجری) موبدان زردشتی به نزد وی شکایت بردند و او لشکری را جهت دفع و طرد وی فرستاد، تا آن که سرانجام بهافرید مذکور را به قتل رسانیدند.
 با آن که بهافرید کشته شد، پیروان او تا هنگام تألیف ((الآثارالباقیة)) (391 – هـ.) درخراسان موجودیت داشته و به نام ((بهافریدیة)) مشهوربودند و کتاب فارسی بهافرید هم درمیان ایشان شایع بود.
 دودیگر کتابی بود، که آن نیز به زبان پارسی بوده و اندکی بعدتر ازعهد بهافرید به نگارش رفته بود. کتاب مذکور ((السموم)) نام داشت و منسوب بود به ((شاناق)) طبیب هندی، که بنا به قول ابن ابی اصیبعة، باهمکاری طبیب هندی دیگری به نام ((کنکه)) و ابوحاتم بلخی، از زبان هندی به پارسی برگردان شده و بعداً به زبان عربی ترجمه گردید. ((کنکه)) ازجملهء طبیبان و منجمان هندی گندی شاپوربود، که به فرمان هارون الرشید به بغداد فراخوانده شده بود و نزد این خلیفه وظیفه و راتبه یی خاص را به دست آورد. بنا برین کارمشترک میان او و ابوحاتم بلخی میتواند به اواخرقرن دوم هجری تعلق پذیرد.
 همچنین کتب دیگری ازقبیل ((المعالجة البقراطیة)) تألیف احمد بن محمد طبری، طبیب رکن الدولهء دیلمی، خجسته نامهء بهرامی سرخسی – صاحب کتاب غایة العروضیین و کنزالقافیه – و کتاب دیگری درلغت منسوب به ابوحفص سغدی – که بعید نیست همان ابوحفص حکیم بن احوص سغدی سمرقندی باشد، که در آغاز قرن چهارم هجری میزیسته است – و کتابهای دیگری که ابویوسف یا یوسف عروضی و ابوالعلاء شوشتری به زبان پارسی نگاشته اند، درکتب و مآخذ نام برده شده است. به همین ترتیب درمنابع مختلف دیگری هم به نامهای برخی ازکتب دیگر برمیخوریم، که تا اواسط سدهء چهارم هجری تألیف شده و بعد ازمیان رفته اند.
 به هرصورت، در درازنای سده ها، کتابهای زیادی بدین زبان به نگارش درامده و سپس در اثر عوامل مختلف ازمیان رفته اند، که متأسفانه امروز جز پارهء ناچیزی دردست نداریم؛ مگر ازانجایی که پژوهشگران درپی تحقیق شتافتند، تا سررشتهء این پهنه را به کف آرند، کتابهایی فراچنگ آوردند که میتواند مشعلی درین راه باشد. البته پس از کاوشهای علمی و مطالعات مفصل و دقیق، توانستند قدامت تاریخی و ارزشهای گوناگون این کتب را تعیین نمایند.
 ازجمله آثارقدیمی که درین زبان به نگارش رفته و اکنون مارا دردست است، چهار کتابی است، که هرکدام رامختصراً معرفی خواهیم نمود. هرچند قدامت این کتابها ازقرن چهارم هجری فراتر نمیرود؛ مگر نضج، سلاست، شیوهء نگارش و... آن میرساند، که این زبان قدامت خیلی زیادتری ازین داشته و کتابهای دیگری هم قبل ازینها به نگارش کشیده شده، که متأسفانه همه رهسپار دیارنیستی گردیده اند.
اینک از کتب مذکور نام برده و هریک را مورد بررسی کوتاه قرارمیدهیم:
1. مقدمهء شاهنامهء ابومنصوری:
ابومنصور محمد بن عبدالله معمری، وزیر ابو منصور محمد بن عبدالرزاق (سپهسالار خراسان) بود. چون ابو منصور عبدالرزاق گروهی از تاریخدانان را گردهم آورد، تا شهنامه یی ترتیب و به رشتهء تحریر دراورند، ابومنصور معمری را سرپرست ایشان تعیین کرد. هنگامی که این شهنامه به پایهء اکمال رسید، ابومنصور معمری مقدمه یی بران نوشت. مقدمهء مذکور، که خیلی ساده و روان نوشته شده، از دیدگاه شیوهء نگارش، به شیوهء نثر پهلوی قرابت دارد و واژه های عربی دران خیلی به ندرت به کار برده شده است. این اثر که درسال (346 – هـ.) به نبشته درامده، نسبت به سایر آثار دست داشته، دارای قدامت بیشتر میباشد. این هم نمونه یی ازان:
((... پس دستور خویش ابومنصور المعمری را بفرمود تا خداوندان کتب را، از دهقانان و فرزانگان و جهان دیدگان، از شهرها بیاورد و چاکر او ابو منصورالمعمری بفرمان او نامه کرد و کس فرستاد به شهرهای خراسان و هشیاران ازانجا بیاورد ازهرجای، چون ماخ پیرخراسان از هری، وچون یزدان داد پسر شاپور از سیستان، و چون ماهوی خورشید پسر بهرام از نشاپور، و چون شاذان پسر برزین ازطوس؛ و ] از [ هرشارستان گرد کرد و بنشاند بفراز آوردن این نامه های شاهان و کارنامهاشان، وزندگانی هریکی از داد و بیداد و آشوب و جنگ و آیین، از کی نخستین که اندرجهان اوبود که آیین مردی آورد و مردمان ازجانوران پدید آورد، تا یزدگرد شهریار که آخرملوک عجم بود، اندرماه محرم و سال برسیصد و چهل و شش ازهجرت بهترین عالم محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم. و این را نام شاه نامه نهادند تا خداوندان دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و سازپادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آیینهای نیکو و داد و داوری و رای و راندن کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این  همه را بدین نامه اندر بیابند....))
2. ترجمهء تفسیرطبری:
تفسیر طبری که موسوم است به ((جامع البیان فی تفسیرالقرآن)) از تألیفات معروف محمد بن جریر الطبری (متولد 310 – هـ.) است. این تفسیر به امر منصوربن نوح سامانی توسط عده یی از دانشمندان ماوراءالنهر و خراسان به پارسی دری برگردان شده است.
پادشاه سامانی نخست از فقیه ابوبکر بن احمد بخارایی، خلیل بن احمد سیستانی، ابوجعفرمحمدبلخی، حسن بن علی مندوس، ابوالجهم خالد بن هانی و برخی دیگر ازعلما فتوی خواست؛ چون آنها فتوی دادند، ((پس بفرمود امیر سید ملک مظفر ابوصالح این جماعت علمارا تا ایشان ازمیان خویش هرکدام فاضل تر و عالم تر اختیارکنند، تا این کتاب را ترجمه کنند.))
تاریخ ترجمهء تفسیرمذکور متعلق است به اوایل نیمهء دوم قرن چهارم هجری، که دارای نثر روان و سلیس بوده، دربرگیرندهء واژه های فراوانی ازفارسی دریست. این هم نمونه یی ازان:
((... اکنون آغازکنیم قرآن و تفسیرآن – سورة الفاتحة – مکیة و آیاتها سبع:
بنام خدای مهربان بخشنده
شکرخدای را خداوند جهانیان
مهربان بخشاینده
پادشاه روز رستخیز
ترا پرستیم و ازتو یاری خواهیم
راه نمای مارا راه راست
راه آن کسهائی که منت نهادی برایشان، نه آن کسهائی که خشم گرفته ای – یعنی جهودان – برایشان، و نه گمشدگان ازراه – یعنی ترساآن -)
 و اما این سورة را فاتحة الکتاب گویند و  ام الکتاب گویند و سبع المثانی گویند. اما فاتحة الکتاب ازبهر آن گویند که همه قرآن بدین سورة گشاده شود، و اول  همه قرآن این  سورة  باید خواند. و اول این سورة باید نبشت، و بهمه نمازها اول این سورة باید خواند.  و اما ام الکتاب ازبهر آن خوانند که مادرهمه قرآن این  سورة است و همه قرآن ازین  سورة گشاده شود و ازین شگافد و پیشتر ازهمه قرآن اینست.  ادامه دارد

کپی رایت توسط : احمدشاه مسعود (کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مطالب فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است .

نوشته




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » باستان باستانی ( پنج شنبه 85/3/11 :: ساعت 4:18 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بوسهل
مسجد ملک زوزن
زوزن
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 6696
» درباره من

زوزن

» آرشیو مطالب
تاریخ
قدیمیترین زبان دری

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب